رئیس خوشکلــــــــــــــــا
حســـــآבت یــآ خســـآست َمــِہ در دُنیا کسے رآ دآرند برآے خودشآלּ ..! خـــــیآلْ مـــیـڪَـــرْבҐَ خـــِــیـرےْ ... تـُـوبـــﮧ اُفــتآבטּ مَـــטּ בر خـیـآبـآטּ خَنـבیـבے.... نــه از تنهــایــی مــیتــرســم، خدایا... تو باشی اشتباه از من بود... آرام بــــاشـ בلـــم , او بــے تـــو آرام اســـتـــ
تنهایی یعنی من یک زنم ...
اسمش رآ هـــرجهــ خوآهـﮯ بگذآر
مــטּمیخوآهمــ توفقط عزیزבل مـטּ بــآشـﮯ
"خُسرو و شیریـלּ" ... "لیلے و مَجنوלּ"
"رامیـלּ و ویس" ... "پیرمرد و پیرزלּ"
"تـــو و اوלּ"
"مَــלּ و تَنهـآیے"
اِωــــتــِـخـــآرِه اَتْ نــَـڪَـــرْבَمـ (!)
وَ مَــטּ...
هَمــﮧ ے حَواسَــمــ بـــﮧ چشـــمآטּ مَرבمـــ شَـــ ـهر بــوב
کــﮧ عآشقــ خَنـבه اَتـــــــ ــ نَشَوَنــב...
نــه از تنهــا مــانــدن!
ترسم از
تنهــا بــودن،
در كنــار دیگــــــری ســت . . .
خواستم بگویم تنهایم ،
اما نگاه خندانت مرا شرمگین کرد ؛
چه کسی بهتر از تو ...؟
من باشم و ... هیچ !
دنیا هم ارزانی خودشان
پر رنگ نوشتمــــــــــــــــــــــــــت
امشبم مثل شبای دیگه
رو تختت دراز بکشی
آهنگ بزاری و بازم فکر کنی
به نبودنش
به حرفایی که باهم میزدید
به اینکه با غریبه ای رفته
و مثل همیشه چشمات تقاص پس بدن... !!!
نه جنس دوم...
نه یک موجود تابع...
نه یک ضعیفه ...
نه یک تابلوی نقاشی شده،
نه یک عروسک متحرک برای چشم چرانی،
نه یک کارگر بی مزد تمام وقت،
نه یک دستگاه جوجه کشی.ـ
من سعی می کنم آنگونه که می اندیشم باشم ،
بی آنکه دیگری را بیازارم...
فرای تمام تصورات کور،
هنجارهای ناهنجار، تقدسات نامقدس!ـ
باور داشته باش من هم اگر بخواهم می توانم خیانت کنم،
بی تفاوت و بی احساس باشم،
بی ادب و شنیع باشم،
بی مبالات و کثیف باشم.
اگر نبوده ام و نیستم ،
نخواسته ام و نمی خواهم...
Power By:
LoxBlog.Com |